بهراد بهراد ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

بهراد ، شاهزاده من

اولین خوراک بهرادم

سلام مامانی طلا خوبی گلم امشب برا اولین بار برات لعاب برنج درست کردم اینطوری که از صبح 1 قاشق برنج محلی رو برات خیس دادم شب با یه نبات کوچولو و اب گذاشتم رو گاز حسابی که ریس شد از الک رد کردم و بهتون دادم خیلی دوست داشتی خدا کنه که بد خوراک نباشی البته در این امر خطیر دختر عمع جونت هم مالیکا خانم کمکم کردن ...
24 آبان 1391

امشب مامان ناراحته.........

سلام پسر نازم قربون خنده هات برم که عین فرشته ها میمونی امشب به کمک بابایی شما رو حمام کردیم عاشق حمومی و اصلا گریه نمیکنی عزیزم 12 ابان ماه عقد کنون دوست ممانی شبنم جون بودش مجبور شدم شما رو بذارم پیش مامانی اخه به جاهای شلوغ اصلا عاد نداری و کلافه میشی..........عزیزکم یه موردی در مورد دبیر ریاضی مدرسه پیش اومد دعا کن فردا به خیر بگذره 1000 تومن صدقه میدم....خدایا توکل به خودت راستی ١٠ ابان ماه هم من و شما و بابایی رفتیم اتلیه چیک و چند تا عکس خوشکل انداختیم شما هم عکس تکی انداختی خانمه با یه عالمه کاموا ازت عکس گرفت عزیزم دوست دارم هر چه زودتر عکسامون چاپ شن ...
15 آبان 1391

پسرم 4 ماهش تموم شد........

پسر نازم......دیروز یعنی 1 ابان با مادر جون و عمه سمیرا رفتیم واکسن شما رو زدیم من مثل دفعه قبل تو اطاق نتونستم برم تحمل دیدن اشکهاتو نداشتم مامانی با صدای جیغت دنیا رو سرم خراب شد اما زود اروم شدی اخه شما خیلی شجاع هستی عشق من.......الانم شما رو یه حموم اساسی بردم و طبق معمول بعد از حموم مراسم ماساژ داشتیم شما هم کیف میکنی عزیزم بعدم یکی دو ساعتی عین فرشته ها میخوابی.....میدونی بهرادم الان تو چه فکری بودم با خودم فکر میکردم تو زمانی که مامان و بابایی پا به سن گذاشتن ما هم همین طور برا شما اهمیت پیدا میکنیم.....باز هم منو دوست داری .....اینو بدون من همیشه عاشقتم ......
2 آبان 1391
1